«معلّم»، واژه ای مقدس که از آن ترّنمِ آگاهی و هدایت می بارد. نقشی که مسئولیتش، هدایت ِ جامعه به سر منزلِ مقصود و مبارزه با جهل و ناآگاهی است. «معلّم»، کلمه ای که نام آن، «پدر معنوی» انسانها را در ذهن تداعی می کند که بیشتر از پدر مادی بر نسلها تأثیرگذار بوده و حق آن بر حیات جامعه بیشتر از پدر دوم می باشد. «معلّم»، سکاندار کشتی پر تموّج جامعه و ناخدای سفینۀ جامعه به سوی رستگاری است. خداوند کریم؛ اولین معلم انسان محسوب می شود که به انسان ناقص و در خود مانده، خواندن و نوشتن آموخت:«اقرأ باسمِ ربّک الذّی خلق...»، «ن والقلم و ما یسطرون». بعد خداوند این نقش مهم را به پیامبران داد تا آنان با کلمات روشنایی بخش خود که از وحی الهام می گرفت؛ هدایتگر انسانها باشند. «معلّم» فردی است که با روح و روان انسانها سرو کار دارد ارواح خام را قالب بندی کرده و روح های سرگردان را به هدف متعالی هدایت می کند. «معلّم» با کسانی محشور است که تشنۀ علم و دانش و کنجکاو در امور بشری هستند و به جرأت می توان اذعان داشت که در جامعه هیچ شغلی دشوارتر ، مهمتر و حساس تر از شغل معلمی وجود ندارد. به تعبیر مرحوم رجایی، «معلّمی هنر است و عشق و نه شغل و کسانی که به دیدۀ حرفه و شغل بدان می نگرند، آموزگارانی موفق نخواهند بود». «معلّم» شمعی است که با سوختنِ خود، راهِ درست را به افراد نشان می دهد و چه باک؛ از سوختن و ذوب شدن و فداگردیدن در راه آرمانها و اهداف متعالی جامعه. قلم از توصیف معلم عاجز است و کاغذ در جای دادن آن قاصر.

این نقش بارز و برجسته _ که در سطور فوق با بیان آرمانی به توصیفش پرداختیم_ متأسفانه در جامعۀ ما، جایگاه متعالیش را از دست داده و به حاشیه رانده شده است. مصداق  این حاشیه نشینی را ما حتی می توانیم در سخنان مردم نیز مشاهده کنیم. اگر از دانش آموزی پرسیده شود که «می خواهی در آینده چکاره بشوی؟» به مشاغلی مثل دکتر، مهندس، وکیل و... اشاره خواهد داشت و احتمالا آخرین شغل را- حالا اگر بدان لطف داشته باشد- معلمی ذکر خواهد نمود و این نوع گفتار فقط مال دانش آموز نیست که ولی او نیز همین نظر را دارد. راستی علت چیست که همه در فضایل معلم دادِ سخن می دهند ولی هنگام گزینش  شغل،حرفۀ معلمی در مرحله آخر قرار می گیرد. جواب آن تا حدی روشن است. در جامعۀ ما، در گزینش مشاغل، بیشتر به پولساز بودن و در آمد بالای آن فکر می کنند و این ابزار جادویی (پول)، نگاه عطوفت آمیزی به معلم ندارد. گو این که فقر و معلم همزاد یکدیگر به شمار می آیند. درست است که منزلت معلم تنها با پول و ابزارهای مادی به دست نمی آید ولی با آن ارتباط تنگاتنگی دارد. حالا این سوال که چرا معلم و پول یکدیگر را دفع می نمایند؟ بستگی به نگاه و کارکرد سیاستگذاران ما به مقولۀ آموزش و پرورش دارد. در اینجا برای تحلیل کاهش منزلت معلمان ذکر نکاتی ضروری است:

1-  دولتمردان ما باید موضع خود را در امر آموزش و پرورش به دور از شعارهای انتخاباتی و تبلیغاتی مشخص نمایند. در دید عده ای از سیاستگذاران ما ، آموزش و پرورش، مقوله ای «مصرفی» است نه استراتژیکی. این عده از افراد که در امر بازدهی منابع خیلی عجول هستند، سرمایه گذاری در این رشته را جز اتلاف منابع چیز دیگر قلمداد نمی کنند بنا براین در اولویت برنامه های آنان، تنها وزارتخانه ای که در آخر بدان پرداخته می شود ، «آموزش و پرورش» می باشد. طبعاً این دیدگاه غیرواقع گرایانه ، اثرات نامطلوب خود را در جامعه نیز منعکس می کند. در جواب این عده از افراد باید متذکر شد، که سرمایه گذاری در امور فرهنگی به طور اعم و آموزش و پرورش به طور اخص، دیر بازده ولی ماندگار از دیگر سرمایه گذاریها می باشد.

2-  باید به این امر توجه داشت که در مقولۀ «علم» و «ثروت»، مثل زمان های گذشته مجبور به گزینش و انتخاب یکی علیه دیگری نیستیم.چون در زمان فعلی این دو یار دیرین از همدیگر جدایی ناپذیرند و یکی مولد دیگری می باشد و در ترقی و پیشرفت مادی انسان به منزلۀ دو بال می باشند. ولی متأسفانه در آموزش و پرورش ما، به علم منهای ثروت توجه شده است که این امر به منزلۀ این است که یکی از بال پرنده را برای پرواز از وی گرفته باشیم. بدین خاطر است  با این که پرسنل آموزش و پرورش از فرهیخته ترین و تحصیل کرده ترین افراد جامعه محسوب می شوند، ولی به علت این نگاه تک بعدی، جزو فقیرترین آحاد جامعه نیز به حساب می آیند.

3-  یکی از مهم ترین معیار منزلت اجتماعی شغلی افراد، در آمد بالای آن می باشد و شغل معلمی نیز از این قاعده مستثنا نیست و چون آموزش و پرورش در این رتبه بندی مقام نازلی دارد بنابراین شغل جذابی برای افراد فرهیخته و دانشگاهی نیست بدین خاطر در ضرب المثل شغلی نیز بدان پرداخته نمی شود.

4-  در آمد شغلی بالا، خود به خود انگیزۀ بالا را برای صاحبان آن مشاغل فراهم می کند و موتور محرکی می شود برای ترفیع و ترقی و پیشرفت در زمینۀ شغلی مربوط. حالا اگر شغل معلمی نیز از مزایای بالا برخوردار باشد، معلم تمام انرژی و وقت خود را در راه رشتۀ شغلی خود می گذارد و به شغل های دوم و سوم نمی پردازد. البته حساب عدۀ قلیلی از افراد که ناخواسته  و بدون علاقه و از روی ناچاری به این شغل وارد شده اند، جداست.

5-  معلمی شغلی پیچیده، طاقت فرسا و حساس می باشد که انجام آن استعداد بالا را می طلبد بنا براین باید مکانیسم کار را طوری فراهم کرد که افراد نخبه با ضریب هوشی بالا که همگام با آن دارای روحیۀ تعهد و مسئولیت پذیری باشند به این عرصه وارد شوند. این امر میسر نمی شود مگر این که به داوطلبان این شغل مزایایی بالاتر از دیگر مشاغل اختصاص داده شده و همچنین تبلیغاتی خوب در مورد این شغل در سطح جامعه پیاده شود. متأسفانه در جامعۀ ما بر عکس آن دیده می شود.

6-  معلم نباید دغدغۀ معیشت داشته باشد. چون در این صورت فکر و توان خود را در راه تأمین نیازهای اولیۀ خود بکار می گیرد و دیگر از پرداختن به مقولۀ آموزش و پرورش غافل خواهد بود.

7-  متاسفانه در وضعیت فعلی نوعی بی تفاوتی عمومی به مقولۀ آموزش و پرورش چه از جانب معلمان و یا از طرف دانش آموزان قابل مشاهده است که می تواند زنگ خطری برای متولیان فرهنگی ما باشد. نقش پرورشی و راهنمایی معلمان کمرنگ گردیده است و بیشتر معلمان تمایل بدان دارند که تنها به امر آموزش پرداخته و خود را به امر خطیر پرورش درگیر نسازند و همچنین دانش آموزان  حوصلۀ چندانی در پذیرش نقطه نظرات معلمان  از خود نشان نمی دهند. البته این امر دلایل خاص خود را دارد که به طور خیلی خلاصه عبارتند از: چندگانگی کانال های تربیتی که انحصار تربیتی را از دست معلم خارج ساخته و به دیگر مراجع سپرده است، دغدغۀ معیشتی معلمان که حوصله ای برای تعلیم و تربیت نمی گذارد، عدم جذابیت شغل معلمی برای عده ای از افراد، عدم رابطۀ صمیمانه بین معلم و دانش آموز- تا آنها با نظریات یکدیگر آشنا شده و با همدیگر تعامل مثبت داشته باشند_، محدود شدن کارکرد معلم در عرصۀ تعلیم و تربیت، بورکراسی اداری که همه چیز به حالت دستوری از بالا صادر شده و به معلمان اجازۀ تفکر و عرضۀ ابتکارات را نمی دهد و....

در خاتمه باید یادآور شد که سرنوشت جامعه در دست با کفایت معلمان می باشد. اگر معلمی رسالت خود را از روی دلسوزی و با وجدان کاری بالا انجام دهد، دیگر برای آیندۀ جامعه مزبور دغدغه ای وجود نخواهد داشت زیرا اگر زیر بنا درست و صحیح باشد ترمیم روبنا – در صورت مشکل- کاری دشوار نخواهد بود و معلم تنها هنگامی می تواند  کارش را به نحو احسن انجام بدهد که دیگر نهادهای جامعه خصوصاً دولت با آن هماهنگی و همکاری لازم را داشته باشند.