جایگاه مردم در نظام حکومت اسلامی
از زمان تشکیل حکومت در جهان، شاهان حکومت خود را موهبتی الهی دانسته و خود را برگزیدۀ خداوند تصور می نمودند و در مقابل اطاعت بی چون و چرای عوام را خواستار بودند. در مقابل این حکومت استبدادی، مردم- اگر ظلم و ستمی نیز به آنان می شد- حق اعتراض و نافر مانی نداشتند. تنها چیزی که از مردم انتظار می رفت به طیب خاطر آن را پذیرا باشند، «تکلیف» و «اطاعت» بود و حقوقی برای آنان متصور نبود. در چنین سیستم حکومتی، پادشاه خود را چوپان (راع) و مردم را گوسفند (رعیت) تصور می کرد که هر کجا دلش می خواست می توانست مردم را هدایت نماید. نظریۀ «موهبت الهی» پادشاهان تا مدت های مدیدی تا قرون جدید حاکم بر اروپا بود و تا انقلاب کبیر فرانسه دوام آورد. ولی بعد از انقلاب کبیر فرانسه و همراه با تحولات بنیادین آن، منشأ حکومت به «مردم» منتقل شد و حاکمان از این به بعد مشروعیت حکومت خود را از مردم می گرفتند. بدین خاطر است که در قوانین اساسی اکثر کشورها،نوشته شده که قدرت از آنِ مردم است و این مردم است که می تواند حکومت را به هر کسی خواست تفویض نماید. در «جمهوری اسلامی»، حق مالکیت از آنِ «خدا»ست وهیچ انسانی بر انسانِ دیگر حق مالکیت و در نتیجه حق حکومت ندارد. ولی از آنجا که حکومت مستقیم خدا معنی ندارد؛ لذا حق حکومت از آنِ بندگان صالح خدا می باشد که از طرف خدا بدین مقام برگزیده شده اند که از نظر فقه شیعی؛این اشخاص شامل پیامبران، امامان و به تبع آن ولی فقیه می شوند. در این شیوه درست است که حق حکومت از آنِ خداست و با واسطه این حق به ولی فقیه اختصاص داده شده است ولی باز این «مردم» هستند که بدین امر مقبولیت می بخشند و بدون خواست مردم هیچ کس نمی تواند- ولو برگزیدۀ خداوند باشد- بر آنان حکومت نماید.پس این مردم هستند که حرف آخر را در پذیرش حاکم اسلامی می زنند.
انقلاب اسلامی ایران، با توسل بر سه جنبۀ ایدئولوژی،رهبری و مردم، سیستمی را در جهان پیاده نمود که قبل از آن مسبوق به سابقه نبود.این سیستم نوین بسیاری از معادلات مرسوم بین الملل را به هم زد و طرح نوینی را انداخت. امام خمینی در داخل با درایت و رهبری خردمندانه و با پشتیبانی توده ها رژیم شاهنشاهی را برانداخت و نظام اسلامی را جایگزین آن ساخت. در سیستم جدید، امام خمینی در موقعیت های مختلف به نقش مردم در انقلاب اشاره داشته و مسئولین را به خدمتگزاری آنان فرا می خواند و در بسیاری از موارد نظر مردم را به نظر خود رجحان می داد و همواره مردم را ولی نعمت خود تصور می کرد. و در رأی گیری ها نیز همواره می گفت که «میزان رأی ملت است». چون ایشان به فراست می دانستند که حکومت های بدون پشتیبانی مردم چندان دوام نمی یابند. متأسفانه در حالت کنونی، نقش مردم در هدایت عمومی نظام کمرنگ شده است و با این که بیشتر کارها به نام و اسم مردم صورت می گیرد ولی در عمل کمترین نفعی برای مردم نداشته است. بهتر آن است که گفته شود یک عده از دولتمردان ما ، ایدئولوژی و سلایق و خواسته های خاص خود را به نام مردم جا می زنند و نفع خود را در نفع مردم می بینند و این در حالی است که بیشترین اقدامات آنان، کوچکترین تأثیری در وضع مردم و در نتیجه منافع ملی نداشته است. توقعات مردم از نظام اسلامی در حالت کنونی بدین قرار است: از جنبۀ سیاسی، مردم خواستار به بازی گرفته شدن در قدرت و مشارکت فعال در تصمیمات سیاسی، آزادی بیان و اجازۀ نقد حاکمان سیاسی، تقویت نهادهای مدنی در برابر استیلای نهادهای دولتی، ایجاد جامعۀ چند صدایی و از انحصار در آمدن صدا و سیما از سلطۀ دولت، پذیرش اقلیت های قومی و مذهبی توسط دولت و ایجاد محیط آزادانه برای فعالیت های آنها، انجام تمام بندهای قانون اساسی، توجه به نخبگان و احقاق حقوق آنها و...هستند. از جنبۀ اقتصادی، مردم خواهان برطرف شدن گرانی و تورم، ترمیم شکاف طبقاتی (که روز به روز بیشتر می شود)، عدالت اجتماعی، شایسته سالاری، توجه به حقوق آحاد تود ه ها و... می باشند. در سیاست خارجی، مردم این توقع را دارند که امنیت ملی کشور؛ نباید بازیچۀ تحرکات گروههای برون مرزی قرار گیرند که کوچکترین سنخیتی با منافع ملی ما ندارند و ما را رودرروی کشورهای دیگر قرار می دهند. خواستۀ دیگر مردم این است که این درست که کمک های انسان دوستانه در جای خود خوب و از لحاظ معنوی ارزنده است ولی اگر تقاضای این کمک در داخل زیاد و بیشتر مردم نیازمند این نوع کمکها هستند، روا نیست که به دیگر کشورها اختصاص داده شود به قولی «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است».از جنبه های دیگر، مردم وقتی عده ای را مشاهده می کنند که با ساخت و پاخت، ره صد ساله را یک شبه طی می کنند، به شدت افسرده شده و این سؤال را مطرح می کنند که اگر سیستم مدیریتی کشور درست و صحیح است، پس این کار چاق کن ها چگونه پیدا می شوند؟ یا وقتی آنان مشاهده می کنند با پول نفت بشکه ای 140 دلار، نه تنها وضع آنها بهبود نیافته بلکه تورم و گرانی کمر آنان را خرد می کند؛ این سؤال را دارند که علت چیست؟ و اگر ناکارآمدی مدیریتی است پس چرا مدیران نالایق عوض نمی شوند؟ مردم وقتی می بینند که در یک نهاد و اداره ای، کارمندی با سابقه و مدرک و رتبه مشابه، بیش از سه برابر کارمندی دیگر درآمد دارد، این پرسش را مطرح می کنند؛ آیا عدالت اجتماعی و اداری که مدام بر طبلش می کوبند این است؟ در حالت کلی مردم در پی برآوره شدن شعارهای انتخاباتی هستند ولی آنچه را که شنیده اند با آن چه را که می بینند وقتی مقایسه می کنند دچار حرمان و یأس می شوند.
در خاتمه باید گفت، حکومت خادم و خدمتگزار مردم است و مشروعیت خود را از مردم می گیرد و بنا بر این اگر در انجام وظایف محولۀ خود کوتاهی کند و «مردم» را مانند ویترینی بداند که فقط در انجام انتخابات وهمه پرسی ها و یا در روزهای سخت از آن استفاده کند، بتدریج مشروعیت خود را از دست خواهد داد و اگر این روند کاهش مشروعیت ادامه یابد؛ سرنوشتی جز سقوط برای آن متصور نیست و تاریخ در این مورد خود شاهدی صدیق است.
دنیای مجازی دری است برای تبادل اطلاعات. پس بیایید با تعامل خود راه بهتری برای تکامل بیابیم.